در محبت درد اگر پیچد دوا بسیار هست


ریش اگر ناسور شد الماس در بازار هست

گر ز لطفم نا امید، امیدوارم در عتاب


گر ندارم سبحه بر کف، بر میان زنار هست

شستن لوح گنه دستور ابر رحمت است


ور نه سیل اشک عذر و آب استغفار هست

ای طبیب همت احسانی که در شهر امید


نیست درمانی و در هر گام صد بیمار هست

درس معنی را کهن اوراق کس در کار نیست


دیده بگشا کاین رقم بر هر در و یوار هست

معنی زنار بستن گر مقید بودن است


در درون خرقه ی روح الامین زنار هست

نیست غم گر یاسمن ور سنبلم در باغ نیست


تا به رقبت بشکنم، در دیده ی دل خار هست

عرض جنت کم ده ای رضوان، که در بستان عشق


میوه ی تلخ و گل پژمرده ای در کار هست

گر دلم بشکست و خونم تلخ، عرفی، باک نیست


دیده ی زهر آشنا و گریه ی بسیار هست